مهارت های ارتباطی-گفتگوی موثر و سرنوشت ساز

مهارت های ارتباطی
مهارت های ارتباطی به ما کمک می کند تا بتوانیم با ارتباط موثر،بهتر و با کیفیت تر زندگی کنیم.
وقتی صحبت از مهارت های ارتباطی می شود،
تمام تکنیک های فن بیان و سخنرانی را در خودش جای می دهد.
بیشتر بخوانید: مهارت های ارتباطی چیست؟
اگر می خواهید نتایجی را به دست آورید که فقط 5 درصد جامعه به دست آوردن،باید حاضر باشید که کارهایی را انجام دهید که 95 درصد بقیه جامعه حاضر نیستند انجام دهند.
بسیاری از افراد وقتی برای نخستین بار کلمه مهارت های ارتباطی،
از طریق گفتگوهای سرنوشت ساز به گوششان می خورد؛
بی درنگ رئیس جهمور،پادشاهان و نخست وزیرانی را مجسم می کنند.
که دور میز بزرگی نشسته اند و درباره ی آینده جهان به بحث و تبادل نظر می کنند
که شامل گفتگوی های ما در این مقاله نمی باشد.
ما دراین مقاله به تعاملاتی می پردازیم که برای هرکسی اتفاقی می افتد،
گفتگوی روزمره ای که زندگی شما را تحت تاثیر قرار می دهد.
چه عواملی در مهارت های ارتباطی باعث می شود گفتگوی شما سرنوشت ساز شود؟
اول اینکه باید بدانید که عقیده ها متفاوت اند.
برای مثال با شما درباره ی ترفیع احتمالی با رئیستان صحبت می کنید.
او می گوید که شما آمادگی آن را ندارید،
در حالیکه شما فکر می کنید برای این ترفیع آماده اید.
دوم آنکه حساسیت زیادی دارد.
در اصل مهارت های ارتباطی و گفتگوهای سرنوشت ساز،
مذاکره درباره ی موضوعات جدی و حساسی است.
متاسفانه این جزء طبیعت ما است که از مباحثاتی فرار می کنیم که
می ترسیم به ما آسیب برساند یا اوضاع را بدتر کند.
ما در پرهیز از گفتگوهای دشوار استادیم.
مثلا همکاران در جایی که باید حرف خودشان را رودررو و با صراحت بزنند،
برای یکدیگر پیامک یا اس ام اس می فرستند.
روئسا به جای برگزاری جلسه و دادن گزارش های مستقیم،روی تلفن پیغام می گذارند.
اعضای خانواده به محض اینکه موضوعی به حد خطرناک می رسد،
بحث را عوض می کنند.
پس در مهارت های ارتباطی به شیوه گفتگوی سرنوشت ساز ما
به هر شگردی متوسل می شویم تا از بحث درباره ی موضوعات حساس فرار کنیم.
این مقاله هم می تواند مفید باشد: انتخاب موضوع برای صحبت
گفتگوهای سرنوشت ساز را معمولا چطور پیش ببریم؟
از رویارویی با آن ها بپرهیزم
با آن ها روبرو شویم و از آن ها به نحو احسن استفاده کنیم.
با آن ها روبرو شویم و آن ها را به خوبی هدایت کنیم.
قضیه به قدر کافی ساده است. سه راه پیش پای شما قرار دارد:
از امکانات بحرانی بپرهیزید و با عواقب این کار روبرو شوید.
این مکالمات را سعی کنید به صورت ضعیف تر هدایت کنید
و با عواقب آن روبرو شوید.
یا این مکالمات را به خوبی هدایت کنید.
ممکن است پیش خودتان فکر کنید که نمی دانید کدام راه را در پیش بگیرید
ولی من در این میان گزینه سوم را انتخاب می کنم.
وقتی بدترین رفتار ممکن را داریم
آیا مسیر گفتگوهایمان را به خوبی هدایت می کنیم؟
به زمانی که گفتگو شدت می گیرد،آیا مکث می کنیم؟
نفس عمیق تر می کشیم و به خود می گوییم حواست باشد این گفتگو سرنوشت ساز است،
بهتر است مراقب باشی و بعد بهترین رفتار ممکن را از خود نشان می دهیم؟
یا وقتی گفتگویی بالقوه خطرناک را داریم، به جای آنکه از زیر آن در برویم،آیا به استقبال آن می رویم؟
در سایر مواقع لحظاتی پیش می آید که در آغاز گفتگویی سرنوشت ساز
میانه ی آن بدترین عملکرد را از خود نشان می دهیم.
فریاد می کشیم،عقب نشینی می کنیم و چیزهایی می گوییم که
بعدا از گفتن آن ها پشیمان می شویم.
هنگامی که گفتگوی مهارت های ارتباطی بیشترین اهمیت را دارد،
یعنی زمانیکه مهارت های ارتباطی از حالت عادی می گذرد و
به نقطه ی سرنوشت ساز می رسد- در کل به بدترین شکل رفتار می کنیم.
این مقاله هم می تواند مفید باشد: چطور احوال پرسی جذابی داشته باشیم
طراحی شدن غلط
ما به غلط طراحی شده ایم.
وقتی گفتگو از حالت عادی به وضعیت سرنوشت ساز تغییر می کند،
در بیشتر مواقع دچار مشکل می شویم،
علت این است که هیجان ها و احساسات ما را برای مهارت های ارتباطی آماده نمی کند.
تحت فشار بودن
بگذارید عامل دیگری را هم به آن اضافه کنم.
گفتگوی سرنوشت ساز اغلب خود به خود و به شکلی خود جوش پدیدار می آید
و مهمتر اینکه یک باره،سربرمی آورد.
و از آنجا که غافلگیر می شویم،مجبور می شویم نوعی تعامل فوق العاده پیچیده داشته باشیم.
این مقاله هم می تواند مفید باشد: کلمات باکلاس و لاکچری کدام کلمات هستند؟
چند مهارت ارتباطی سرنوشت ساز متداول
خاتمه دادن به رابطه- صحبت کردن با همکاری که رفتاری توهین آمیز دارد و
نظریاتی که تحمیلی مطرح می کند.-
تقاضا از دوست برای پس دادن بدهی خود- بازخورد دادن به رئیس در مورد رفتارش-درخواست افزایش حقوق کارمند-طرف شدن با رئیسی که سیاست های کیفیتی و امنیتی ای را که خود وضع کرده زیر پا می گذارد-انتقاد از کار همکار -تقاضا از هم اتاقی برای نقل مکان -حل و فصل مسئله حضانت یا ملاقات فرزندان با همسر قبلی- سر و کله زدن با نوجوانی سرکش- صحبت کردن با عضوی از گروه که به تعهداتش پایبند نیست.و …
گفتگوی سرنوشت ساز در حرفه و شغل
باید بدانید که مجبور نیستید بین صادق بودن و موثر بودن یکی را انتخاب کنید.
مجبور نیستید بین رک گویی و شغلتان یکی را انتخاب کنید.
افرادی که از روی عادت در گفتگوی سرنوشت ساز شرکت می کنند و
به خوبی از عهده آن ها بر می آیند قادر هستند که نظریات جنجال برانگیز و
حتی خطرناک را به گونه ای ابراز کنند که دیگران به حرفشان گوش کنند.
روئسا،هم قطاران و مسئولان مستقیم این عده بدون عصبانیت یا جبهه گیری به آن ها گوش می دهند.
شما در حرفه ی خود چگونه هستید؟
آیا گفتگوی سرنوشت سازی وجود دارند که از آن ها پرهیز دارید یا از
عهده ی پیش برد آن ها بر نمی آیید؟
این مسئله از نفوذ شما نمی کاهد؟
و از آن مهمتر،آیا اگر می توانستید از پس این گفتگوها برآیید،در حرفه خود پیشرفت نمی کردید؟
این مقاله هم می تواند مفید باشد: صدای خوب داشتن در مهارت های ارتباطی
روابط خود را بهبود بخشید
آیا مهارت های ارتباطی ناموفق ممکن است منجر به شکست خوردن روابط شود؟
وقتی از افراد معمولی می پرسم که چه چیزی سبب جدایی زوجها می شود به
طور معمول اختلاف نظر را عامل جدایی مطرح می کنند.
در حقیقت همه ی افراد درباره ی موضوعات مهم بحث می کنند.
اما اینطور نیست که همه با هم به هم بزنند و از هم جدا شوند.
چگونگی بحث در مورد موضوع مهم است.
برای مثال هنگامی که دو پژوهشگر برجسته در
زمینه ازدواج،زوجها را در حین مشاجره بررسی می کردند،
دریافتند که افراد به سه طبقه تقسیم می شوند:
کسانیکه مسیر بحث را به تهدید و توهین می کشانند.
کسانیکه با وجود عصبانیت سکوت می کنند
و کسانی که آزادانه،صادقانه و به طور موثر صحبت می کنند.
این دو پژوهشگر پس از نظارت ده ها زوج،آخر و عاقبت روابط را
بررسی و افراد مورد تحقیق خود را تا ده سال پس از آن دنبال کردند.
آنها با اطمینان کافی تقریبا 90 درصد از موارد وقوع طلاق را پیش بینی کرده بودند.
با گذشت زمان زوج هایی که برای بیان نظریات خود درباره ی
مسائل مهم بحث برانگیز و موضوعات احساسی-هیجانی راهی صادقانه و
توام با احترام پیدا کرده بودند در کنار هم ماندند.
و آن هایی که نتوانستند چنین کاری کنند از هم جدا شدند.
شما چگونه عمل می کنید؟ درباره ی مهارت های ارتباطی روابط مهم خود بیندیشید.
این مقاله هم می تواند مفید باشد: جمله های قوی در فن بیان
اشتراک گذاری مفاهیم
هر یک از ما با درنظر گرفتن عقیده ها،احساس ها،نظریه ها و تجربه های خود،
درباره ی موضوعی بحث می کنیم.
این ترکیب منحصر به فرد فکرها و احساس ها و نظریه های شخصی مارا تشکیل می دهد.
این خزانه نه تنها ما را آگاه می کند،
بلکه علت هر عملی است که از ما سر می زند.
بنابر تعریف، مهارت های ارتباطی در گفتگوهای سرنوشت ساز،
وقتی دو یا چند نفر وارد گفتگوی سرنوشت سازی می شوند،
از یک منبع اشتراکی برخوردار نیستند.عقاید ما با هم فرق می کند.
من یک باور دارم و شما باوری دیگر. من سرگذشتی دارم و شما سرگذشت دیگر.
اشتراک گذاری مفاهیم از دونظر به افراد کمک می کنند.
اول آنکه وقتی افراد درمعرض اطلاعات مناسب و صحیح بیشتری باشند،
دست به انتخاب شایسته تری می زنند.
در واقع وقتی اشتراک گذاری مفاهیم معنا پیدا می کند که بتوانیم سنجشی
برای ضریب هوشی گروهی از افراد پیدا کرد.
داستان شخصی یکی از دوستان من
زنی برای عمل لوزه خود در بیمارستان بستری شد و گروه جراحی سهوا بخشی از
پای او را قطع کرد.
چطور ممکن است چنین فاجعه ای اتفاق بیفتد؟
چرا خطای انسانی در بیمارستان ها سالانه هشتاد هزار قربانی می گیرد؟
بخشی از آن به این دلیل است که پزشکان،پرستاران و سایر کارکنان بهداشتی از
بیان افکار خود در هراسند.
در این مورد بخصوص،با وجودی که لااقل هفت نفر در شگفت بودند که
چرا جراح به جای لوزه روی پا کار می کند؟
چیزی نگفتند،مقصود اصلی آزادانه جریان نیافت،زیرا افراد از حرف زدن می ترسیدند.
این دوره هم می تواند مفید باشد:دوره جامع رفع خجولی و غلبه بر کمرویی
برای مثال گاهی سکوت اختیار می کنیم . سلام والسلام بازی در می آوریم.
به عبارت دیگر از رویارویی با افراد صاحب قدرت می پرهیزیم.
یا در خانه احتمالا محبوب خود را مجسمه فرض می کنیم.
بااین روش عذاب آور،به افراد مورد علاقه خود بی اعتنایی می کنیم
تا وادارشان کنیم با ما بهتر رفتار کنند.(حال چه منطقی پشت این کار است،خدا عالم است!)
در مهارت های ارتباطی اول از دل خودتان شروع کنید
به عنوان مثال تصور کنید دارید متوجه می شوید که ملاحضه ی رئیستان را می کنید
یا به همسرتان محل نمی گذارید،ببینید چه بلایی سر اهدافتان می آید
آیا در نظر دارید هدفتان را تغییر دهید تا آبرویتان حفظ شود،
شرمنده نشوید،برنده شوید،حق با شما باشد، یا دیگران را توبیخ کنید؟
بخش پیچیده کار این است که انگیزه های ما معمولا بدون آگاهانه تغییر می کند.
وقتی آدرنالین زمام تفکر ما را در دست می گیرد،انگیزه هایمان تابع جذر و مد شمیایی خواهد بود.
من میگم برای بازگشت به انگیزه هایی که مشوق گفتگو هستند،
باید ازتعامل بپرهیزید و درست مثل غریبه ای از بیرون به درونتان نگاه کنید.
به خود نگاهی بیفکنید و از خود بپرسید:
این چه کاری است که دارم می کنم و اگر قرار بود به حدس و گمان متوسل شوم،
این عمل من درباره ی انگیزه ی نهفته در پشت آن چه می گوید؟
همچنان که برای شناخت انگیزه ی خود صادقانه می کوشید،
ممکن است به این نتیجه برسید که دارم زیادی تند می روم و بیش از آنچه قصد داشتم
به این جرو بحث دامن می زنم و می خواهم به هر قیمتی شده حرفم را پیش ببرم .
من به جای اینکه سعی کنم ببینم برای تعطیلات باید کجا بروم،
دارم تلاش می کنم که برنده ی بحث باشم.
اگر متوجه جابجایی خواسته های قلبی خود بشوید و از این مسئله ناراضی باشید،
می توانید برای تغییر آن ها دست به انتخاب های آگاهانه بزنید.
آنچه واقعا می خواهم در اصل این است که ببینیم برای
تعطیلات بهتر است کجا بریم که به ما خوش بگذرد نه آنکه افرادی را که با نظر من مخالف اند،
شکست بدهم.
خلاصه وقتی فهمیدید در مهارت های ارتباطی چه بازی خورده اید می توانید همین الان متوقف اش کنید.
این مقاله هم می تواند مفید باشد:جملات فن بیان
چطور میشه از بازی دست برداشت و خودمان را گول نزنیم؟
چگونه از بازی دست بر می دارید،
و چگونه انگیزه هایتان را تحت نفوذ خود می گیرید؟
باید هوشیار باشید و تامل کنید و از خود سوالاتی بپرسید که
شما را به گفتگو در مهارت های ارتباطی باز گرداند.
می توانید این سوالات را هنگامی از خود بپرسید که دارید از بحث خارج می شوید یا
می خواهید گفتگوی سرنوشت سازی را آغاز کنید،
و از این پرسش ها به عنوان یادآور مدد بگیرید. در اینجا چند سوال خوب را مطرح می کنیم:
1 در مهارت های ارتباطی من واقعا برای خودم چی می خواهم؟
2 من واقعا برای دیگران چه می خواهم؟
3 من واقعا برای رابطه ی موجود چه می خواهم؟
وقتی به این سوالات صادقانه جواب دادید،
حالا به این سوال که می رسید که اگر واقعا می خواهم به این نتایج دست یابم
باید چگونه رفتار کنم؟
اگر بخواهم یک مثال ساده بزنم اینطور بیان می کنم:
من واقعا چه می خواهم؟
اوه البته فکر نمی کنم بخواهم جلوی مردم طرف مقابلم را خیط کنم یا به خود ببالم.
خواسته ی من این است که افراد بی پرده و آزادانه در این باره صحبت کنند که
چطور می توان هزینه ها را کاهش داد؟
این سوال که واقعا چی می خواهیم دو نوع تاثیر دارد:
نخست اینکه هدفمان را به ما یادآوری می کند دوم اینکه به مغز کمک می کند تا متمرکز بماند.ـ
قاتل گفتگوها در مهارت های ارتباطی
تمایل به برنده شدن را می توان گفت که قاتل گفتگوهاست.
و در راس فهرست بسیاری از ما آدم ها جای دارد.
فقط خدا می داند که این تمایل مهلک چقدر به طور غریزی و تا چه حد زیادی در ما هست.
در نیمی از برنامه های تلویزیونی که تماشا می کنیم از افرادی قهرمان می سازند که
در بازی یا ورزش برنده می شوند.
هنوز به مهد کودک نرفته یاد می گیریم که اگر بخواهیم توجه معلم را به خود جلب کنیم،
باید جواب درست نوک زبانمان باشد.
این بدان معنی است که باید هم کلاسی هایمان را در همان بازی شکست دهیم.
قبل از اینکه آن قدر عاقل شویم که بفهمیم در اطرافمان چه می گذرد،
این تمایل به برد را در همه ی وجودمان حس می کنم.
متاسفانه بیشتر ما وقتی بزرگ می شویم،
پی نمی بردیم که تمایل به برنده شدن دائما ما را از گفتگوی سالم دور می کند.
ما کار را به قصد حل مشکل شروع می کنیم ولی به محض اینکه
کسی به ما پرچم قرمز نشان می دهد و در دقت و صحت نظرمان شک می کند،
در یک چشم به هم زدن تغییر هدف می دهیم.
این یا آن؟
چنین گزینه هایی علاوه بر اینکه ما را به عملکردهای غیر موثر وا می دارد،
در تغییر را هم به روی ما می بندد.
در نهایت اگر بخواهیم صرفا بین جنگ یا فرار یکی را انتخاب کنیم،
پس دیگر چه کسی به تفکر خلاق نیازی خواهد داشت؟
گزینه های این یا آن،کاری می کنند که همچنان به راهبردهای ناموثری بچسبیم که
رفتارهای حمله یا عقب نشینی ما را توجیه می کند.
چرا وقتی این قدر زرنگ هستیم که سکوت اختیار کنیم،رفتارمان را تغییر دهیم؟ جلوی رئیسم بایستم؟
چطور این منطق انحرافی که ما را در تله ی رفتارهای آزار دهنده محبوس می کند،کنار بگذاریم؟
آنان که در گفتگو مهارت های ارتباطی دارند،
گزینه این یا آن را با طرح گزینه های جدید رد می کنند.
آن ها پرسش های دشوارتری را برای خود مطرح می کنند- پرسش هایی که
گزینه ی این یا آن را به جستجو برای << و>>های مهم و همیشه گریزان تبدیل می کند.
نحوه کار
نحوه کار به این شکل است:
ابتدا،دقیقا مشخص کنید که واقعا چه می خواهید.
اگر تا حالا با دلتان آغاز کرده باشید،شروعتان درست بوده است.
اگر بدانید که برای خودتان،دیگران و رابطه موجود چه می خواهید،یعنی در
موقعیتی هستید که می توانید از شر گزینه این یا آن خلاص شوید.
دوم مشخص کنید چه چیزی واقعا نمی خواهید. این روش،
راهکاری برای تعیین چارچوب سوال << و>> است.
سوم ذهن خودتان را با مسائل پیچیده تری آشنا کنید و بالاخره از
ترکیب این دو عامل یک سوال << و>> بسازید که
شما را مجبور کند به جای سکوت و خشونت،گزینه های سازنده تر و خلاق تری بیابید.
من چطور می توانم با شوهرم گفتگوی صادقانه ای داشته باشم و
از او بخواهم وابسته تر باشد و از ایجاد احساسات ناخوشایند یا تلف کردن وقتمان بپرهیزد؟
وقتی مردم در گزینه های این یا آن گیر می کنند،
و ما سوالات << و>> را پیش رویشان قرار می دهیم،
تماشای این که چه اتفاقی می افتد جالب است.
صورتشان برق می زند.
چشمانشان گردتر می شود و در فکر فرو می روند.
اعجاب آور است که وقتی از آن ها می پرسیم :
آیا این امکان وجود دارد که به نحوی هر دو را به انجام برسانیم؟
البته که ممکن است.
آیا راهی هست که با فردی که دوستش دارید درباره ی پرداخت مخارج حرف بزنید<< و>> کارتان به مشاجره نکشد؟
مرسی که به این مقاله توجه کردید. خوشحال می شوم نظرات خودتان را با ما در میان بزارین.
پیروز موفق و همواره بهترین خودتان باشید.
Notice: Undefined variable: post_id in /home/paknezhad/public_html/wp-content/themes/studiare/inc/templates/blog/related-carousel.php on line 5
دیدگاهتان را بنویسید